عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

مسافر بهاری

1394/1/24 10:54
نویسنده : مامان عسل
899 بازدید
اشتراک گذاری

سفرنامه نوروزی امسال خیلی دلچسب و عالی بود. 

مسافرت هیجان انگیز ما از روز پنج شنبه ظهر با خوردن نهار در کبابی محبوب تو عزیزترین  شروع شد. مقصد ما بندر افتاب بود . تو مسیر از چند تا استان گدشتیم و طهر جمعه رسیدیم بندر افتاب و با لندیگراف ماشین رو از روی آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس عبور دادیم و غروب جمعه در جزیره زیبای کیش لنگر انداختیم. 

ماجرای اقامت تو کیش و پیدا کردن خونه و هتل خودش یه شاهنامه است و البته به یاد موندنی . دردسرت ندم که تا مکان مناسب برای اقامت پیدا شد و شام خوردیم ساعت 1 بعد از نیمه شب بود . 

تو و بابایی که خسته از مسافرت 24 ساعته بودین نتونستین واسه تحویل سال بیدار بمونین . من هم با اینکه سرحال بودم و سفره هفت سین زیبایی تو لابی هتل بود ترجیح دادم لحظه تحویل سال رو  کنار عشقای زندگیم باشم. تحویل سال جالبی بود تو تختخواب هتل یه طرفن تو خوابیده بودی و یه طرف بابایی و از صدایی که نمی دونم از کدوم اتاق می اومد دعای تحویل سال رو با تلویزیون زمزمه کردم و سال 93 رو با همه خوبی و بدیهاش سپردم به خاطره ها و به سال 94 سلام کردم. 

چهار روز اول تعطیلات رو در جزیزه زیبای کیش گذروندیم و بی نهایت بهمون خوش گذشت. از خرید کردن تو مراکز تجاری زیبای کیش تا کنسرتها و کشتی تفریحی و دوچرخه سواریهایی که جایزه انجام تکالیفت تو لابی هتل بود. هوای فوق العاده جزیزره کیش که گاهی بارونی و گاهی آفتابی بود هم لذت این سفر رو دو چندان کرد. دوباره با کشتی به بندر افتاب برگشتیم و از مسیر بند عباس رفتیم به سمت رفسنجان. 

دیدن عزیزانمون در رفسنجان شادترمون کرد و از همه مهمتر دیدن عضو جدید خانواده سلطانی بود که تو رو حسابی ذوق زده کرده بود. بله دختر عموی خوشگل و نو رسیده ات ریحانه جون که روزهای آخر سال 93 به این دنیا قدم گذاشنه بود. 

دهم فروردین هم با  دوست بابائ دایی حامد و خاله افسانه و دختر بانمکشون فاطمه برگشتیم تهران و چند روز پایاک تعطیلات رو باهم سپری کردیم. 

ماجهای رابطه تو با فاطمه کوچولو که از همون نگاه اول تو رو آجی صدا می کرد هم جالب بود. باورم نمیشد اینقدر نسبت به یه بچه کوچک تر از خودت عشق داشته باشی و مسئولیت پذیر باشی. سیزده بدر رو با دوستانمون رفتیم لواسان کنار رودخونه و حسابی خوش گذشت. 

روز آخر تعطیلات که مهمونامون رفتن تو حسابی برای فاطمه دلتنگی می کردی و گفتی ای کاش منم یا خواهر یا برادر داشتم که منو آجی صدا کنه. 

تعطیلات عید هم  با همه خوشی هاش تموم شد. انصافا یکی از بهترین تعطیلاتی بود که داشتیم. از خدا می خوام که بهترین اتفاقها  رو د سال جدید برای تو و خانواده کوچولومون رقم بزنه. 

بعدا نوشت :

چند تا از عکسهای زیبا تو می ذارم به یادگار

بندر آفتاب در انتظار سوار شدن لاندیکرافت جزیره کیش

 

 

بالای سانروف ماشین رو عرشه کشتی

 

 

شب سال نو دو ساعت قبل از سال تحویل هفت سین زیبای لابی هتل لوتوس کیش

 

 

تفریح مورد علاقه تو در طبیعت زیبای کیش هر روز عصر

 

 

باغ زیبای هتل گاردنیا

 

آخرین لحظات سفر در ساحل جزیره کیش

 

 

فاطمه کوچولو مهمون اخر تعطیلات که حسابی با هم خوش گذروندید

 

پسندها (1)

نظرات (1)

نجمه
3 خرداد 94 15:02
سلام مرديدم يه چيز بنويييييييييييس