عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

هفت دور گردون بر مدار عشق تو

هفت سال گذشت . هفت سال با تو و عشق تو گذشت . هفت سال با تو نفس کشیدیم و به تمامی معنا زندگی کردیم . زیباترین معنی زندگی تولد هفت سالگیت مبارک ! ماجرای جشن تولد امسال دلبرک جالب بود . از اونجایی که تموم همکلاسیهات کم و بیش جشن تولدی رو توی کلاس برگزار کرده بودن تو هم دوست داشتی با همکلاسیهات داشته باشی . اول تصمیم گرفتم توی خونه برات جشن تولد بگیرم ولی فرصتش پیش نیومد و فکر کردم که همه دوستانت هم نمیتونن بیان خونه . وقتی خاله زینب و آناهیتا جون با اومدنشون به خونه ما خوشحالمون کردن فرصت رو غنیمت شمردم و درست روز آخر مدرسه و بعد از آخرین امتحان توی حیاط مدرسه یه جشن کوچولو و بی ریا با دوستانت گرفتیم  و خیلی خیلی به...
26 تير 1394

یه رقابت شیرین

ا ولین باره که از تو این خونه امن خاطرات با دوستای دیگه نی نی وبلاگی به رقابت می پردازیم . به امید یه خاطره خوش برای همه مون  ...
11 خرداد 1394

معلم عزیزم روزت مبارک

واسه این روز هیچ عنوانی بهتر از این جمله که با طنین صدای  تو و همکلاسیهات تو گوش معلم عزیز و زحمتکشت  به صدا در اومد ندیدم . منکه اشک تو چشمام جمع شده بود . معلم کلاس اول حق بزرگی به گردن تو داره نازنین . امیدوارم تا زنده ای هیچوقت نام و یادش رو فراموش نکنی . همین جا و از همین خونه از زحمات و محبت های بی دریغ خانم علیمرادی تشکر می کنم و امیدوارم که زندگیشون سرشار از شادی و شادکامی باشه . این کیک که من درستش کردم   تو و دوستت رائیکا منتظر معلمتون که بیاد تو کلاس   ...
8 خرداد 1394

یه روز شاد و خوب

وقتی پارسال تابستون عضو مدرسه آتیه سازان شدی  با رائیکا و آروشا دوست شدی و این دوستی در طول سال تحصیلی هم ادامه پیدا کرد . برای همین وقتی یه روز عصر با کارت دعوت تولد رائیکا اومدی خونه شک نداشتم که یه روز شاد در انتظارته . خصوصا اینکه مامان عزیز رائکا جون رو هم می شناختم و همین آشنایی مزید بر علت شد که با هم بریم جشن تولد و انصافا هم که خیلی بهمون خوش گدشت . امیدوارم دوستی ها و خوبیها همیشه تو ذهنت موندگار بشه . آروشا که بالای سرتونه ، از سمت چپ یلدا ، رائیکا ، عسل , درسا و ... ...
8 خرداد 1394

روزی برای عاشقی های تو و بابا

راسته که میگن دختر و پدر رابطه اشون عاشقانه است . با تکاپویی که واسه روز مادر داشتی انتظار هیجان بیشتری از تو واسه روز پدر داشتم . همین طور هم بود و با اینکه روز پدر از رفسنجان برگشته بودیم منو مجبور کردی کیک درست کنم و برای بابا گل بخریم . یه کارت تبریک زیبا هم برای بابایی درست کردی و حاصل تلاشت رو به بابایی تقدیم کردی . ...
8 خرداد 1394

روزی به نام من وقتی تو باشی

من مادرم و این تنها به یمن بودن توست دلبرکم امسال شور و حال دیگه ای واسه روز مادر داشتی . و مثلا با بابایی هماهنگ کرده بودی و حسابی منو سورپرایز کردین با یه کیک خوشگل و یه شاخه گل زیبا و دوتا مانتوی خیلی شیک . ولی هدیه ای که باعث شد اشک تو چشمام حلقه بزنه و برم تا عرش کارت پستال زیبای تو بود که برام با دستای نازت درست کرده بودی . عاشقتم دلبرکم چون متنش خوانا نیست اینجا می نویسم که تا روزی که نی نی وبلاگ زنده است ، یادگار بشه . و این هم یگانه شعری که در جهان برای من سروده شده : وقتی چشمهایم را بر جهان باز کردم فهمیدم که تو مرا به دنیا آوردی . وقتی بزرگ شدم فهمیدم که تو زحمت های من را کشیدی . ب...
8 خرداد 1394

مسافر بهاری

سفرنامه نوروزی امسال خیلی دلچسب و عالی بود.  مسافرت هیجان انگیز ما از روز پنج شنبه ظهر با خوردن نهار در کبابی محبوب تو عزیزترین  شروع شد. مقصد ما بندر افتاب بود . تو مسیر از چند تا استان گدشتیم و طهر جمعه رسیدیم بندر افتاب و با لندیگراف ماشین رو از روی آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس عبور دادیم و غروب جمعه در جزیره زیبای کیش لنگر انداختیم.  ماجرای اقامت تو کیش و پیدا کردن خونه و هتل خودش یه شاهنامه است و البته به یاد موندنی . دردسرت ندم که تا مکان مناسب برای اقامت پیدا شد و شام خوردیم ساعت 1 بعد از نیمه شب بود .  تو و بابایی که خسته از مسافرت 24 ساعته بودین نتونستین واسه تحویل سال بیدار بمونین . من هم با اینکه سرحال...
24 فروردين 1394

تو نوید هماره بهاری دلبرکم...

بوی بهار میاد و تو همیشه با شور و شوقی که داری یه لطف دیگه به این اتفاق زیبا می دی .  امسال به خاطر برنامه سفر که برای نوروز داریم تو خونه خودمون خبر از هفت سین نیست . ولی به لطف برنامه های شاد مدرسه فوق العاده ات یه جشن خیلی زیبا و عالی به مناسبت نوروز برگزاز شد .  و طبق معمول تکاپوی من بیشتر از همه .  پختن شیرینی برای بچه های مدرسه که دو روز تمام طول کشید و بعد هم چیدمان سفره هفت سین مدرسه که به عهده من بود و درست متقارن شده بود با امتحان فاینال زبانم . یه عالمه استرس کارهای خونه تکونی  که تو خونه داشتم .  خلاصه از نیمه دوم اسفنذ لابلای کارهای فشرده خونه پروژه دوختن لباس محلی بختیاری برای تو عز...
27 اسفند 1393

شکر پاره

نفس نفس به تو نزدیک میشم و نمیبینی  تو روبرومی و اما حسمو نمیبینی این عشقی که به تو دارم  نیست یک عشق زمینی این آهنگ رو خیلی دوست داری و خیلی وقتا ازمن می خوای تا برات بخونمش. من خوندن رو خیلی دوست دارم و تو تنها نظاره گر کنسرتایی هستی که به افتخار حضو رتو وقتی دوتایی با هم هستیم برگزار میشه. گرماگرم خوندن بودم که یه دفعه پرسیدی :عشق زمینی یعنی چی؟؟؟؟؟ و من شروع کردم به تفسیر انواع عشق اسمونی و زمینی. اینکه عشق مادر و فرزندی آسمونیه و عشق به یه شخص دیگه از زمینی شروع میشه و اگه به تکامل برسه میشه عشق آسمونی.  فکر کنم بحث برات سنگین بود . بعد هز کمی سکوت پرسیدی :حالا عشق تو و بابا زمینیه یا هوایی!!!!!!؟؟؟؟؟؟ &nb...
18 اسفند 1393