عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

بوی ماه مهر ، بوی عاشقی ، بوی پاییز ...

1392/7/1 17:28
نویسنده : مامان عسل
241 بازدید
اشتراک گذاری

امروز اول پاییز بود و برای من یه روز خاص . 

میوه دلم ! امروز روز اول پیش دبستانی تو بود . چند روز پیش که تو فروشگاه لباس فرم مدرسه ات رو پرو می کردی از شدت خوشحالی اشک می ریختم . باورم نمیشد به این زودی بزرگ شده باشی و آماده رفتن به مدرسه . خوب می دونم تا چشم به هم بزنم روزی می رسه که لباس عروسی به تن کنی و جلوی من دلبری کنی . 

اینقدر خوشحال بودی که با همون لباس اومدی خونه و چقدر دل پدر جون و مادر جون و بابا جون و مامان جون رو شاد کردی. 

دیشب هم که به خاطر ماموریت رفتن بابا و دایی سعید ، تنها بودیم و رفتیم خونه خاله زینب جون ، از شوق رفتن مدرسه  ساعت نه خوابیدی و  صبح سرحال ساعت 6/5 بیدار بودی . به مناسبت این روز مهم صبح سرکار نرفتم . خاله زینب مهربون از زیر قرآن ردت کرد و باهم اومدیم خونه تا آماده بشی . بعد از خوردن صبحانه خوشمزه ای که خاله زینب زحمتش رو کشیده بود ، مسواک زدی و موهای نازت رو دم اسبی بستم و لباست رو پوشیدی و آماده رفتن شدیم . چقدر از دیدن خودت توی آینه لذت می بردی . همه صورتت با یه لبخند شیرین تزیین شده بود . چقدر جای بابایی خالی بود تا این شادی رو تو چشمات ببینه . مقنعه رو که سرت کردم  گفتی مامان از دیشب تا حالا لپم چقدر تپل شده !!!!!!

به مدرسه که رسیدیم همه اش دنبال دوستات مونا و دینا می گشتی و وقتی که پیداشون کردی حسابی خوشحال بودین .

بعد از مراسم صبحگاه از زیر قرآن رد شدی و رفتی توی کلاس . با دوستات و مربی خوبت آشنا شدی و کم کم  ازت خداحافظی کردم و رفتم اداره . چون روز اول بود زودتر تعطیل می شدی و 10/5 اومدم دنبالت و بردمت مهد . ( قابل توجه دوستان چون من تا 4 عصر  سرکار هستم عسل بعد از ساعت مدرسه تا عصر از خدمات پانسیون در مهد استفاده می کنه البته تا سنی که بتونه خودش تنها تو خونه بمونه . چند سالگی نمی دونم ؟ )

خیلی بهت خوش گذشته بود و حسابی از روز اول پیش دبستانی ات لذت برده بودی . 

همه عکس های امروز رو برات یادگار می کنم  تا این روز زیبا همیشه یادت بمونه .

میوه زندگی مامان و بابا ! من و بابایی و همه اونایی که عاشقتن برات آرزوی روزهایی پر از شادی و موفقیت رو داریم . عاشقتیم تا ابد .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

غزل
1 مهر 92 22:13
وااااااااااااای عزیزم چقد ماشالله ناز شدی/ایشالله همیشه زنده باشی و در سایه ی مامان و بابای گلت به بالاترین درجات برسی..بووووووووووس/عاشقتم


مرسي زن دايي غزل . خيلي خوشحال شدم كه اومدي و به خونه خاطرات من سر زدي . بوس
مامان نیروانا
2 مهر 92 11:56
ماهِ مهر شدی عسل! ماه ِ ماه ِ مهر! چقدر این لباسا بهت میاد. چقدر بزرگ شدی و باشکوه.
پُرم از آرزوهای قشنگ برات نازنین.


ممنون خاله فريباي مهربون .
فاطمه کوچولو
2 مهر 92 16:29
سلام عسلی
چقدر خوشکل شدی ورودت را به پیش دبستانی تبریک میگم
دوست دارم


سلام فاطمه كوچولوي خوشگلم . خوش اومدي به وبلاگم . منم عاشقتم .
مامان جون وبابا جون
2 مهر 92 16:32
سلام عسل جون
ورودت رابه پیش دبستانی تبریک میگوییم انشاالله همیشه موفق باشی
دوست داریم


وااااااااااااااااي . مامان جون و بابا جون . چقدر خوشحالم كردين به وبلاگم اومدين . ممنونتونم . دستاتونو مي بوسم .
مامان آناهيتا
9 مهر 92 15:05
به به. مي بينم تمام خانواده مومن پور اينجا تشريف دارن. خوشحالم كه من اون روز شاهد اين پيشرفت قشنگت بودم نازنينم. دوست دارم و برات بهترين و شادترين و موفقت ترين لحظات رو آرزو دارم.