عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

آتیه سازان شروعی برای ساختن آتیه تو ...

1393/11/21 12:04
نویسنده : مامان عسل
946 بازدید
اشتراک گذاری

ماموریت پیدا کردن مدرسه به عهده من گذاشته شد و انصافا کار سختی بود . برای پیدا کردن مدرسه ایده آل دست به دامن همه شدم و از دوستان و اینترنت و خلاصه هر منبع اطلاعاتی که می شد اظلاعات جمع کردم . مدارس گل مریم ، نیکی ، همیشه بهار ، واله ، سوده ، پیشگامان کامپیوتر و آتیه سازان تو لیست مون قرار گرفتن و ما هم کفش آهنی به پا کردیم و تو سه روز طاقت فرسا تو گرمای تیر ماه رفتیم تا مدارس رو ببینیم .

همه این مدارس آزمون ورودی داشتند که تاریخ برگزاریش مال اردیبهشت بود . مدرسه واله و سوده به دودلیل بدون اینکه دیده بشن از لیستمون حذف شدن . یکی به خاطر مسافت زیادش تا خونه که حدود سه ساعت رفت و برگشتت طول می کشید و دیگه اینکه مسئولین مدرسه اعتقاد داشتن چون تو از شهرستان میای نمی تونی انتظارات آموزشی اونها رو بر آورده کنی و ممکنه که دچار مشکل بشی . 

خلاصه رفتیم مدرسه پیشتازان کامپیوتر که بیشباهت به مدارس توی فیلمهای علمی تخیلی نبود . خیلی به روز و مدرن . طبیعی بود که به خاطر فاصله کمی هم که تا خونه داشت اومد تو اولویت اول .

مدرسه نیکی و گل مریم رو هم که رفتیم و رفتی تو اتاق تست و بعد از یه ساعت اومدی بیرون . خوشبختانه تو هر دوتا پذیرفته شدی ولی نمی دونم چه حسی  در تو ایجاد کرده بودن که وقتی ار هر دوتاش اومدیم بیرون گفتی اینا رو دوست ندارم . 

و ما دوباره رفتیم برای گزینه های بعدی . مدرسه همیشه بهار که یه مدرسه عالی بود . خیلی از مدیریت و سیستم آموزشیش خوشم اومد و محیط شاد و جذابی داشت . و اون رفت تو اولویت  دوم .

ولی همه چی با دیدن مدرسه ساده و بی آلایش آتیه سازان رقم خورد .

وقتی وارد مدرسه شدیم یه حس نوستالژی تمام وجودم رو پر کرد . همون دیوارای پر از کاغذ رنگی ، همون میزای دونفره قدیمی یه راهرو که انتهاش دفتر بود و یه حیاط خیلی بزرگ . خیلی با محیط شیک مدرسه همیشه بهار و محیط علمی تخیلی پیشگامان فرق داشت . راستش رو بخوای خیلی به دلم ننشست . 

رفتی برای مصاحبه و آزمون و اونجا هم پذیرفته شدی . حالا من مونده بودم با سه تا گزینه . کاملا واضح بود که استفاده از تجربیات مامان جون که عمرشون رو با بچه های کلاس اول سر کزده بودن مهمترین راهنمای من بود . به عقیده مامان جون تاکید روی آموزش قلم کاغذی مهمتر از آموزش تکنولوژی بود . پس پیشگامان حذف شد  چون یه مدرسه تمام الکترونیک بود . 

خودم خیلی همیشه بهار رو دوست داشتم ولی نمی دونم چی تو اون حیاط و کلاس دیدی و چه حس آرامشی بهت القاء شد که گفتی می خوای بری آتیه سازان . و در آخر هم مقایسه بافت شهری همیشه بهار و آتیه سازان و نظر بابا که از نظر فرهنگی مدرسه آتیه سازان غنی تره تو شدی عضوی از مدرسه تیزهوشان آتیه سازان و ...

مدرسه آتیه سازان با مدیریت خوب خانم ملایی که ار مولفان کتابهای آمادگی تیزهوشان هستند یکی ار بهترین مدارس تهرانه . بعد از آزمون خانم ملایی از من خواستن به خاطر اینکه تو با بچه های پیش دبستان هم سطح بشی و با محیط خو بگیری ار پکیج تابستونی مدرسه استفاده کنی . 

با ثبت نامت تو کلاس هوش و خلاقیت ، ریاضی ، آموزش الفبای خلاق ، شنا و اسکیت کل هفته ات پر شد و تو قدم گذاشتی به دنیای شاد و رنگارنگ یادگیری .

آشناییت با دوستای جدید و معلم های جدید و آموزشهای بی نظیری که تو کلاس خلاقیت داشتی ما رو از نتیجه انتخابمون راضی می کرد . و همین باعث شد که از عجله و شتابمون برای نقل مکان و رها کردن کار من  پشیمون نباشیم . تابستون با همه گرماش برای تو مجموعه ای ار بهترین تجربیات رو داشت و شادی تو شادی زندگی ما بود . حالا دیگه از لحاظ روحی و آموزشی ذر سطح قابل قبولی بودی و این برای خانم آبرومندیان که خیلی برات زحمت کشیدن خیلی خوشحال کننده بود . 

این عکسها مال اولین روز کلاساته . دو روز بعد از کوچ به تهران ...

مسیر زندگیت همیشه هموار باشه دلبرکم !

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
21 بهمن 93 13:07
سلام دوست عزیزم خوبید؟ دختر خانوم خوبه راستش شما منو نمیشناسید وقتی اومدم که وارد مدیریتم بشم تو لیست بروز شده ها وب شما چشممو گرفت وقبل از اینکه وارد مدیریت بشم اومدم تو وبتون ووقتی شروع به خواندن کردم بیشتر جذب شدم چون خیلی زیبا وروان نوشته بودید وخیلی از تلاش واحساس مسولیتتون در مقابل گل دخترتون خوشم اومد اینکه چقدر برا پیدا کردن یه مدرسه خوب تلاش کردید این شد که مثل دفعات قبل که دوستان رو به طور خیلی اتفاقی پیدا می کردم وخیلی خوب از آب در می امدن این بار هم حسم درست بود ودلم نیومد سلامی نکنم واگه افتخار دوستی بدید خیلی خوشحال میشم
مامان زينب
27 بهمن 93 10:50
اميدوارم هميشه موفق و پرتلاش و شاد و سالم باشي عسلكم
مامان فريبا
4 اسفند 93 18:27
یه دنیا آرزوی قشنگ برای آتیه ت دارم عسلم. قدر مامان فداکارت رو خیلی بدون