شروعی هفت رنگ ، به رنگ زیبای رنگین کمان
شروعي هفت رنگ ، به رنگ زيباي رنگين كمون
قسمت دوم 25 تير 1392
ديشب كه به بابايي ياد آوري كردم كه امروز تولدته ، بابايي گفت كه چرا زودتر بهش ياد آوري نكردم تا يه كيك و كادو برات بگيره و شب تولدت رو جاودانه كنه . مي دونستم دلش مي خواد شادي تو رو ببينه واسه همين بهش پيشنهاد دادم اگه موافق باشه فردا توي مهد برات يه جشن كوچولو بگيريم . باباي مهربون هم موافقت كرد . از دايي رضا باباي بهاره جون كمك كرفتيم تا از كرمان كيك تولدت رو بخره . با خانم موحدي و خاله ثريا هم هماهنگ كردم .
امروز وقتي با آناهيتا اومدم توي مهد واقعا لذت بردم . خانم موحدي عزيز جشن تولدت رو توي چمن هاي زيباي مهد برپا كرده بود كه حسابي باعث خوشحالي تو و دوستات شده بود . گوشه اي از خاطرات زيباي امروز رو برات جاودانه مي كنم عسلكم .
جاي همه دوستانت كه نبودن ( امير علي ، نيروانا و بهاره ) ، روژينا جون و فاطمه كوچولوي عزيز و فريماجون هم خالي .
اين تويي كه اينقدر خوشحال از يه جشن تولد ديگه توي اين باغ خوشگل نشستي .
يه عكس ناز از تو و آناهيتاي نازنين كه مهمون جشن تولدت بود . والبته مهمون امروز مهدت . چون بعد از جشن حاضر نشد برگرده مهد خودش و موند پيش تو
اينم بهترين دوستانت توي مهد مونا جون و دينا جون
يه عكس دسته جمعي با همه دوستانت توي مهد
و دوستانت كه كامشون با كيك تولد تو شيرين شد
و اين هم چند تا عكس يادگاري از اين روز زيبا
عسل زيباي من ! هميشه شاد باشي .
با تشكر ويژه از پرسنل مهرمون مهد نوازش .