عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

رمضان ، ماه عسل ...

1393/4/9 8:26
نویسنده : مامان عسل
316 بازدید
اشتراک گذاری

تب و تاب اين روزهات دلبرك منو ياد كودكي خودم مي ندازه . ياد سحري هايي كه دور سفره 5 نفره خانواده پدري مي خورديم . ياد عطر و بويي كه سحر ها تو خونه مي پيچيد و غذاي تازه و خوشمزه اي كه مادر جون براي سحري درست مي كرد . وقتي فهميدي كه ماه رمضان شروع شده و مي خوام سحربلند بشم و سحري بخورم با اصرار گفتي :

- منم مي خوام روزه بگيرم . براي سحري بيدارم كن .

تو دلم ذوق كردم و لي گذاشتم پاي يه حس كودكانه و با تجربه خوش خواب بودنت ، احتمال صفر رو براي بيدار شدنت او موقع سحر  دادم . سحر كه شد يه نگاه به چهره فرشته ايت كردم كه غرق خواي بودي و واقعا نمي دونستم بيدار ميشي يا نه . به خودم گفتم  يه با صدات مي كنم اگه بيدار شدي كه بهتر نشدي هم خوب بهت مي گم كه خواب بودي . موهاي نازت رو نوازش كردم و آروم گفتم : عسلم ! سحر شده بيدار شو . و دور از انتظار من چشماي سياهت رو رو به سحر باز كردي و لبخند زدي . اينجا بود كه درك كردم خداجويي فطري كه مي گن يعني چي و اشتياقي رو كه خداي مهربون تو دلت انداخته بود رو حس كردم .

اومدي سر سفره و چند تا قاشق عدس پلو خوردي و يه ليوان آب و بعد هم بدو بدو رفتي كه بخوابي . و تا كارامو كردم و اومدم كه بخوابم ديدم دوباره مثل فرشته ها خوابيدي .

و اما قسمت جالب ماجرا :

صبح كه مي خواستي بري مهد كودك اجازه ندادي كيف تغذيه ات رو مثل هميشه ببريم . گفتي :

- مامان من روزه ام . هيچي نمي خورم .

برات توضيح دادم كه بچه ها مي تونن روزه كله گنجشكي بگيرن و تو قبول كردي كه  ظهر نهار بخوري و افطار كني .

از اداره به خاله اعظم مربي مهربونت كه انصافا تو اين سالها كه توي مهد نوازش  هستي خيلي هواتو داشته زنگ زدم و ماجرا رو براش تعريف كردم و ازش خواستم ساعت صبحونه و ميان وعده برات خوراكي بذاره ولي اصرار نكنه كه بخوري . گويا يه لقمه كوچولو صبحانه خوردي و بعد گفتي :

خاله اينا رو ببر من روزه ام !!!!!!

و بالاخره وقت نهار رضايت دادي و افطار كردي . روزه ات قبول فرشته آسموني من . عصر هم كه توي خونه بوديم دلت خوردني مي خواست ولي بازم اصرار داشتي كه من روزه ام . برات توضيح دادم كه بعد از اذان ظهر كه افطار كردي مي توني هرچي خواستي بخوري و تو خوشحال پريدي تو آشپزخونه و حسابي از خجالت خودت در اومدي .

امروز دومين روز ماه مباركه ، ماه عسل كه واقعا شيرينيش رو به زندگي همه مي ريزه و تو سحري دوم هم كنار من سر سفره نشستي دلبرك!!!

مي خوام از اين فرصتي كه پيش اومده و دل پاك و خداجوي تو كه اينقدر آماده است استفاده هاي مثبت كنم .

اين رمضان بابقيه رمضانها فرق داره ، امسال اين ماه واقعا ماه عسله !!!

پسندها (1)

نظرات (0)