عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

واكسن شش سالگي

1393/3/5 8:59
نویسنده : مامان عسل
367 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر زود بزرگ شدي دلبركم . پنج شنبه كه كارت واكسنت رو برداشتم تا بريم واكسن شش سالگيت رو بزنيم ياد اولين واكسنت افتادم . اين 6 سال چقدر زود گذشت و تو جلوي چشماي عاشق من باليدي و قد كشيدي و بند بند وجودم رو عاشق و عاشق تر كردي شيرينم . واقعا كه تو دنيا هيچ حسي به قشنگي مادر شدن نيست .

پنج شنبه به هواي پدر جون كه پيشمون بود جسارت به خرج دادي و داوطلبانه خواستي كه بريم واكسن بزنيم . البته مي دونستي كه براي رفتن به كلاس اول اين كار ضروريه و چون دوستات كم و بيش اين كا ررو كرده بودن تو هم مشتاق بودي . خلاصه با همراهي پدر جون رفتيم مركز بهداشتي كه اولين كارهاي واكسنت رو اونجا انجام داده بوذيم . پرونده ات به سختي پيدا شد و خدا رو شكر قدو وزنت خوب بود و رفتيم تو اتاق واكسناسيون .

اول من ، و بعد پدر جون و تو در آخر وارد اتاق شدي . روي تخت يه كارد ميوه خوري بود كه تو در نگاه اول با چشماي جستجوگرت پيداش كردي و يه دفعه با ترس گفتي :‌

من نمي يام تو اينجا چاقو تو بدن آدم مي كنن و دويدي توي راهرو ...

اتاق از خنده منفجر شد و پدر جون اومد تو راهرو دنبالت و اين ماجرا چند بار تكرار شد تا پدر جون متقاعدت كرد كه اون كارد براي صبحونه خوردن خانم پرستار بوده . قطره فلج اطفال رو با سختي خوردي و روي پاهاي پدر جون نشستي و واكسنت رو هم زدي . و با كلي ناز كه همه اش خريدار داشت اومديم خونه . تا ديروز دستت درد مي كرد ولي خلاصه كارت واكسنت هم تكميل شد و تو رو سپردم به دستاي مهربون خدا كه هميشه مراقبت باشه .

جالب بود كه همون شب وقتي از شدت درد و تب ناشي از واكسن غذا نمي خوردي ، مكانيسم واكسن رو برات توضيح دادم و تو اينقدر تعجب كرده بودي كه براي اينكه گلوبلوهاي سفيدت بتونن با اين ميكروبهاي ضعيف بجنگن حسابي غذا خوردي . عزيز دلم  مامان عاشقته ، دلت قرص...

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان فريبا
10 خرداد 93 7:39
عزیزدلم، عسلم! مبارکت باشه خاله. چقدر زود میگذره سمانه. تندیِ گذر این دور زمان بدجوری یا نه خوب جوری عیانه. الهی همیشه تندرست باشه شیرینی زندگیت. شیرینیِ زندگیمون باوركن فريبا يه موقعي نگاه به قد و بالاش مي كمن باورم نميشه كه اين زيباي 6 ساله دختر منه . قند تو دلم آب ميشه وقتي مي بينمش