عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

بوي سبزه ، بوي عيد ... بوي بهار

1393/1/19 14:58
نویسنده : مامان عسل
1,264 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزترين هديه خدا ! سال نو از راه رسيد و  با معجزه اي كه آخر سال گذشته برامون رقم خورد ، همه چيز برامون رنگ ديگه اي داشت . زمين يه زندگي دوباره رو تجربه مي كرد ، درست مثل من و تو كه دوباره فرصت ديدن اين همه زيبايي رو داشتيم . امسال هفت سين رو با يه حس ديگه چيدم . حس اينكه همه چيز توي اين دنيا با دستاي مقتدر و مهربون خدا براي ما به بهترين حال رقم خورده . امسال دعاي تحويل سال رو با يه حس ديگه خونديم . اين شادي رو تو چشم بابايي هم مي ديدم . و تو با شكوه ترين آيت قدرت خدا كنار اين هفت سين بودي . خدايا ممنونتم .

 شب سال نو با اينكه هنوز دستم خيلي درد مي كرد ولي از ته دل مي خواستم كه همه تون رو شاد ببينم و همه عزمم رو جزم كردم كه شام شب عيد رو خودم براتون درست كنم . و با عصاره عشقي كه توي اون شام ريخته بودم  تبديل به يه غذاي به ياد موندني شد . و جالب اين بود كه تو اينقدر از اين اتفاق خوشحال بودي كه با ذوق و شوق به مامان جون زنگ زدي و با هيجان به مامان جون گفتي كه امشب مامانم برامون غذا درست كرده . چقدر اين جمله خوشحالم كرد و فهميدم كه تو با اون دل كوچولوي مهربونت چقدر نگران سلامتي من بودي و اين كار من بهت ايمان داده بود كه من خوب شدم .

امسال تعطيلات عيد رو تهران و خونه مادر جون و دريا كنار بوديم كه خيلي هم خوش گذشت . بابايي تمام تلاشش رو كرد تا روحيه ما عوض بشه و اون استرسها ازمون دور بشه . ممنونم بابايي مهربون .

اين هم كارناوال رنگارنگ عكسهاي بهاري تو دلبركم .

عكس هاي تو كنار سفره هفت سين ساده و بهاريمون

تو و فريما جون در قصر بازي

اين لباساي خوشگل رو هم بابايي براي تو و فريما عيدي خريده بود .خودتون سه تايي رفته بودين خريد و با سليقه خودتون خريد كرده بوديد و با يه دنيا شادي برگشته بوديد خونه .  دستت درد نكنه بابا امير جون .

توي قصر بازي يه حاجي فيروز بود كه تو همه جا دنبالش بودي و اون هم كه اين همه توجه رو از تو ديده بود هر جا مي ديدت مي  اومد طرفت و برات دايره مي زد و مي خوند . يه بار كه اومد پيشت تو هم باهاش مي خوندي و مي رقصيدي و كلي همه رو شاد كردي .

اين هم سفره هفت سين مجموعه قصر بازي بود و دكوراسيون سنتي شمال كه با فريما عكس انداختيد و خاطره اش كردين . هميشه شاد باشين وروجكاي كوچولو

اينجا هم كه اينقدر تيپ زدي با پدر جون و مادر جون رفتيم عيد ديدني . اين لباس خوشگل رو هم خاله نجمه و خاله فريبا برات هديه گرفته بودن . ممنون خاله هاي مهربون .

چقدر كنار اين پامچالها و شكوفه ها ، عاشقانه دلبري مي كني سوگلي بهارمن !

اينجا هم دنبال اردك ها كرده بودي و حسابي تو اين هواي بهاري بهت خوش گذشت . 

يكي از روزهاي عيد با دوستان دوره دبيرستان من رفتيم لاهيجان و خيلي بهم خوش گذشت . بعد از ده سال دوستام رو ديده بودم . تو رو هم با خودم برده بودم كه دوستام ببينن . باورشون نمي شد كه تو فرشته دوست داشتني دختر من باشي . آخه اونا هنوز مجرد بودن . و من از اينكه مادر بودم احساس غرور مي كردم .

يه روز عصر هم با پدر جونو مادر جون و فريما  رفيم لب رودخونه ماهيگيري و دوچرخه سواري ...

اينم كه دستت بزرگترين ماهي بود كه اون رو پدر جون صيد كرد!!!!!

 

 

و اين كارناوال همچنان ادامه دارد .......

 

ادامه عكس هاي بهاري تو  شيرينم !

هفته دوم تعطيلات رو با هم رفتيم درياكنار . خيلي وقت بود كه 3 تايي مسافرت نرفته بوديم . اينجوري هم خيلي خوش گذشت و عالمي داشت . روز اول هوا افتابي بود و دور روز بعد  حسابي بارون پر بركت بهاري دلامون رو جلا داد .قبل از سيزده بدر دايي سعيد و دوستاي بابايي هم بهمون پيوستن و خيلي خوش گذشت .  سيزده بدر هم كه هوا آفتابي بود و سيزده رو تو حياط پشتي ويلا كه خيلي هم با صفا بود در كرديم . عصر هم رفتيم كنار دريا و خيلي خوش گذشت.

هميشه وقتي اين لباس زرد رو مي پوشي ياد تعبير زيباي خاله فريبا مي افتم كه تو رو به گلهاي زرد كنار جاده تشبيه كرده بود كه نويد بهار رو مي دن . خلاصه تو و زيبايي هات و گلهاي زرد كنار جاده هايي كه مي رفتيم باعث مي شد هميشه خاله فريبا و تعبير نازش به يادم باشه . ممنون از لطافت روحش كه به اين خونه هم جاري ميشه .

و اين هم تيپ سيزده بدرت كه نشد عكس هاي بهتري ازش بگيرم .

اين ساپورت شلورار تنها لباسي بود كه تونستم قبل از عيد برات بدوزم . خيلي دوستش داري . مباركت باشه عزيز دل من !

 

همه لحظه هاي سالت بهار در بهار دلبركم !

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

الهه مامان یسنا
18 فروردین 93 8:53
سلام. خیلی خوشحالم که اون حادثه به خیر و خوشی به پایان رسید و شما الان سالم و تندرست هستید... واقعا معجزه بوده و بس...خدا رو شکر... چه عکسهای قشنگی هم گرفتین ایشالا امسال همیشه شاد باشی
مامان عسل
پاسخ
ممنونم الهه جون . سال خوبي رو براي شما و خانواده كوچيك و پر عشقتون آرزو مي كنم . يسنا رو از طرف من ببوسيد .
مامان آناهيتا
20 فروردین 93 11:57
هزاران بار بهار براتون مبارك باشه. من عاشق اون لباس زردتم عسلك. ايشااله هميشه به شادي و دور هم بودن
مامان عسل
پاسخ
مرسي خاله زينب جون
مامان نیروانا
27 فروردین 93 10:00
وای خداااااای من! چقدر عکس، چقدر رنگ! چرا من اینهمه عقب مونده بودم!!!؟ عسل قشنگم، تو توی هر لباس و رنگی که بری قشنگ و شیرین و دلچسبی، چون خودِ خودِ عسلی! چقدر خوشحالم که بابا امیر مهربون اونهمه یاری رسونده تا روزای ناشاد و پر از نگرانی خیلی زود به دست باد سپرده بشن. چقدر خوشحالم که اینهمه بهتون خوش گذشته عزیزای من! چقدر خوشحالم که شماها رو دارم. عاشق اون عکسای زرد و بنفش شدم که سوگلی مون وسط اونهمه گل میدرخشه. عاشق نگاه جستجوگر و زیبابین توام سمانه ی هنرمند من! همیشه بهار باشین. مرسی که همه جا یاد من بودین. دوسِتون دارم قدِ بابونه های بهاری!
مامان عسل
پاسخ
فداي نگاه مهربونت عزيزم .
مهتاب مامان آذین
31 فروردین 93 7:04
سلام خانوم گل "وبلاگ دخملی خیلی زیباست تبریک میگم عسل خانمی افتخار میده با دخمل من دوست بشه؟؟؟؟؟
مامان عسل
پاسخ
سلام خانمي . من هم از آشنايي با شما و وبلاگ زيباي دختر گلتون خوشحالم . با اجازه تون وبلاگتون رو به لينك دوستان عسل اضافه مي كنم .