عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

عسل بي دندون ، افتاد تو قندون ...

1392/11/14 14:57
نویسنده : مامان عسل
1,331 بازدید
اشتراک گذاری

شيرينترين عسل دنيا !

حدودا دو هفته پيش يه روز  گفتي مامان دندونم لقه !! البته چند بار قبلا گفته بودي و من بدون توچه به اينموضوع و با فكر اينكه هنوز زوده كه اين اتفاق مبارك رخ بده بي تفاوت از كنارش گذشته بودم . اون روز با نگاهي جدي تر به اين موضوع اومدم دست به دندونت زدم ديدم بله ، اولين مرواريد فرشته كوچولو آماده جدا شدنه و جالبه كه اولين دندون اصليت هم از پشتش در اومده . خيلي خوشحال شدم و از خوشحالي يه جيغ بنفش كشيدم و حسابي كيف كردم از اينكه دخترم بزرگ شده . اينقدر خوشحال بودم كه مي خواستم همه دنيا تو اين شادي شريك باشن . به بابا امير زنگ زدم . به پدر جون و مادر جون و مامن جون خبر دادم و به خاله زينب و خاله فريبا و خاله نجمه گفتم . خلاصه شهرو به هم ريختم برات دلبركم . بعدش نگران از اينكه دندون اصليت كج در بياد يا اذيتت كنه بردمت دندون پزشكي تا دكتر ددون شيريت رو بكشه . جالبه كه دكترت هم باور نمي كرد كه دندونت لق شده باشه و مي گفت زوده و حتي حاضر نشده تو رو بپذيره . ولي اصرار من باعث شد وسط كار يه بيمار ديگه بريم تو مطب و دكتر با يه نگاه گذرا و دست زدن به دندونت گفت كه بايد بذاريم خودش بيفته و كاريش نداشته باشيم .

خلاصه  رفتم سراغ آيينهاي افتادن اولين دندان شيري و با فرشته دندون آشنا شدم كه مياد دندون شيريت رو از توي كفشت برمي داره و جاش برات هديه مي ذاره و اين  افسانه تو رو شديدا به وجد آورده بود . به توصيه دكتر سيب درماني و هويج درماني شروع كرديم ولي تو ناقلا خانم از دندوناي كناري استفاده مي كردي و اين پروژه تا ديشب ادامه داشت . ديشب بعد از بازارچه خيريه محك ( به قول خودت خيميه محك ) كه خودش يه پست مفصله ، همه دوستان خونه خاله زينب دور هم بوديم و ما از فرصت استفاده كرديم  و دايي حامد  باباي نيروانا حسابي شيرت كرد و تو حدودا يه ساعت با دندونت بازي كردي تا حسابي لق شد و با يه حركت توسط دايي حامد كنده شد و ولوله اي تو خونه خاله زينب برپا شد . با چه ذوقي كرديم همهمون و از همه بيشتر خودت . به مدد خاله زينب كه نقش فرشته دندون رو بازي كرد يه كتاب خوب و آموزنده گذاشتيم روي كفشت تا باور كني كه فرشته دندون برات كادو آورده و حسابي لذت بردي . خبر به باباي هم رسيد و اونم قول داده كه از تهران برات يه هديه خوب بياره عزيزم .

اين هم عكساي تو و اولين دندون اصلي و جاي خالي دندون شيريت. مباركت باشه عزيز دلم . خوشحالم كه رشد و بالندگيت رو به چشم مي بينم . به اميد روزهايي سرشار از سلامتي براي تو گلكم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نیروانا
15 بهمن 92 9:36
فدات بشم که خاطره ی خوش اون شب رو برامون موندنی تر کردی با این اتفاق شیرینی که رخ داد. قربون اون مروارید خوشگلت بشم که افتخار داد و جاش رو به یه مروارید خوشگلتر داد. هیچوقت هیجان اونشب رو فراموش نمیکنم و حامدم همینطور با اون پنجی که کوبونده! چقدر خوشحالم که ما شاهد این رویداد زیبای زندگیت بودیم عسل بانو! مرسي عزيزم . خاطره اون شب براي عسل حسابي موندني شده .