عسل عسل ، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

عسل ، شيرين تر از عسل

يه قدم ديگه به سوي آينده

1392/9/25 9:52
نویسنده : مامان عسل
261 بازدید
اشتراک گذاری

دلبركم !  اين روزها كه به اين خونه سر نزديم حسابي درگيربوديم . از عمل جراحي مادر جون گرفته تا درگيريهايي كه تو تهران داشتيم و تولد نيرواناجوني كه خيلي خيلي بهمون خوش گذشت و بعدش هم مراسم سالگرد مادر بزرگ بابايي كه حسابي درگيرمون كرده بود . روز شنبه عصر كه اومدم مهد دنبالت يه دفعه يه حسي بهم گفت يه سر بريم  موسسه زبان سر خيابون مهدت . رفتيم و با بازي قشنگي كه از همون در ورودي شروع كرديم حسابي شاد شدي ، حروف الفباي لاتين رو با رنگهاي مختلف روي زمين ورودي حياط آموزشگاه نوشته بودن گه تو ناقلا دونه دونه روش پا مي ذاشتي و من برات مي خوندم : ABCD....

خلاصه رفتيم تو دفتر آموزشگاه و بعد از صحبت با مسئول آموزشگاه قرار شد يه تعيين سطح همون جا ازت بگيرن . چون پارسال تابستون دو ترم زبان با متد فونيكس رفته بودي و وقتي ديدم آموزشون داره به سمت نوشتار ميره و بنا برتاكيد مامان جون كه كوله بار تجربه هاي ساليان طولاني معلم كلاس اول بودنش بهمون گفته بود نبايد قبل از يادگيري الفباي فارسي نوشتن زبان ديگه اي رو ياد بگيري ، اون دوره رو كنسل كرديم . ولي عطش و علاقه تو براي يادگيري كه اين روزها خيلي خيلي زياد شده باعث شد كه احساس كنم مي توني ار پس اين آزمون بر بياي . روي پام نشستي و خانم  مربي ازت چند تا سوال پرسيد و تو موش كوچولو خوب جواب دادي ، رنگها ، اسم بعضي از اشيا و اسم و فاميل خودت و اعضاي خانواده ات . خلاصه نتيجه اين آزمون تعيين سطح اين شد كه شما در ترم چهارم THINY TALK ) 2B )  پذيرفته شدي . كتابهاي ترم هاي قبل رو هم گرفتيم تا تو خونه با هم كار كنيم تا با متد جلو بريم و تو عقب نموني .

روزهاي كلاست يكشنبه و سه شنبه و چهارشنبه ها يك هفته درميون تعيين شد . و ديروز اولين جلسه كلاست  كه با عشق و علاقه زياد رفتي و دوست همكلاسيت  هستي رو هم اونجا ديدي و ديگه خيلي راحت رفتي توي كلاس . من هم همونجا بيرون كلاس پيش خاله زينب كه آناهيتا ناقلا و شيرين زبون رو آورده بود كلاس زبان نشستيم تا كلاست تموم شد . خاله زينب و آناهيتا كه رفتن اومدم پشت در كلاس و شنيدن صداي تو و جوابهايي كه به معلمتون مي دادي دلم رو اندازه كندوهاي عسل تمام دنيا شيرين  كرد .

بابايي هم كه خيلي خيلي از اين كلاسها استقبال كرد و حسابي تشويقت كرد كه خوب ياد بگيري . عزيز نازنين ، اينها كارهاي كوچيكيه كه من و بابايي مي تونيم براي بهتر شدن آينده ات برات انجام بديم . مي دوني كه موفقيت و خوشبختي  ات و نهايت آرزوي ماست .

 عاشقتيم تا ابد !

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نیروانا
26 آذر 92 13:09
چقدر برات خوشحالم سمانه جونم، برای عسلم، آناهیتام و زینب عزیزم. چقدر خوب که تونسته ن بچه ها رو به این زیبایی جذب کنن. به خدا این لحظه ها همه ش طلاست. دلت همیشه و بیشتر از تمام کندوهای دنیا پر از عسل باد عزیزم